سلوک

و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون... بقره 216

سلوک

و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون... بقره 216

سلوک

برای جانبازی در راه آرمان ها، یادبگیر که در این سیّاره رنج، صبورترین انسانها باشی.

**********

خدایا !

آنگونه زنده ام بدار که نشکند

دلی از زنده بودنم ...

و آنگونه بمیرانم

که به وجد نیاید کسی از نبودنم...

موضوعات وبلاگ

هو الصابر"

سلام علی قلب زینب صبور

اسوه ی صبر و استقامت بی بی زینب کبری(سلام الله علیها) کسی که در روز عاشورا اون همه مصیبت و سختی کشید، حرامیان معجر از سرش کشیدن... سیلی به صورت مبارک زدند...... اون همه شهید داده........

اون وقت تو مجلس ابن زیاد میگه ما رایتُ الّا جمیلا... جز زیبایی چیزی ندیدم....



 تصورات ذهنیم همیشه اینطور بود که تلّ زینبیه خیلی از گودال قتلگاه فاصله داشته و اینکه بی بی زینب کبری(سلام الله علیها) از نقطه ی دور در حال نظاره کردن.............

کربلا که رفتیم روی تلّ زینبیه ایستادم........... به قتلگاه و بارگاه سیدالشهداء خیره شدم......... تمام صحنه های کربلا... قتلگاه.......

برام تداعی میشد.... اونجا بود که معنی صبر این خواهر رو فهمیدم............ و صبر زینب برایم چه خوب معنا شد................... 


منم یه خواهرم... عشق به برادر رو خوب درک می کنم... امشب میخام بگم بی بی جان یه ذره از اون صبر و استقامتت رو به ما بده..... به ما یاد بده پای دین و اعتقادمون صبر زینبی داشته باشیم....


پی نوشت: دانلود فایل صوتی زینب زینب/ ترکی


سالروز وفات اسوه ی صبر و استقامت بی بی زینب کبری(سلام الله علیها) تسلیت...

یاعلی. التماس دعا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۱۱
سمیه

هوالحبیب"

میثم تمار، سوار بر اسب، از جایی که گروهی از طایفه بنی اسد نشسته بودند می گذشت.

حبیب را دید که سوار بر اسب می آید. به یکدیگر نزدیک شدند و با هم سخنانی طولانی گفتند. در پایان این دیدار، حبیب بن مظاهر خطاب به میثم تمار گفت: گویا پیرمرد خربزه فروشی را می بینم که در راه عشق و محبت دودمان پیامبر صلی الله علیه و آله او را به دار می آویزند و بر فراز چوبه دار ، شکمش را پاره می کنند.

میثم نیز گفت: من هم مردی را می شناسم سرخ رو، با گیسوانی بلند(اشاره به حبیب بن مظاهر) که در راه یاری فرزند رسول خدا، حسین بن علی علیه السلام به میدان می رود و کشته می شود و سر بریده اش را در کوفه می گردانند....

طولی نکشید که آن پیش گویی ها تحقق یافت...

حبیب به ما یاد بده راه و رسم دوستی را!

به ما هم رفقای آسمانی نشان بده...

رفقایی به رنگ مسلم بن عوسجه، میثم تمار و...

اما راز آن رفاقت این است که خود تا حبیب نشوی و به مقام حبیب نرسی تو را به رفقایی مانند رفقای حبیب راهی نیست...

باید حبیب شد، آن گاه چشم انتظار میثم و مسلم نشست...

قدمی در راه حبیب شدن بگذار!

مسلم بن عوسجه و میثم تمار که سهل است،

برای تو رفقایی چون حسین علیه السلام برمی گزینند...

تو حبیب حسین علیه السلام می شوی و حسین علیه السلام حبیب تو!

و حَسُنَ اولئکَ رفیقا(نساء 69) و آن ها رفیق های خوبی هستند..............

برگرفته از کتاب: رفاقت به سبک حبیب

یاعلی. التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۵۵
سمیه

بسم الله الرّحمن الرّحیم"

الحمدالله الذّی جَعَلنا من المُتمسکین بولایة سلطان اولیاء، سخنگوی منبر سلونی، ابن عمّ نبی،سرور مطلّبی، شهسوار لافتی، پیشوای انبیاء ، عروة الوثقی، سیدالاوصیاء، آیت اله العظمی، امام المتقین، زیّن الموحدین، حبل الله المتین، به نیابت حضرت زهرا، وجه الله، عین الله، اُذُن الله، عبدالله، اسدالله الغالب آقا جانم علی ابن ابی طالب علیه السلام.


بچگی هامون وقتی زمین می خوردیم، مادرمون یادمون داد که "یاعلی" بگو و پاشو... ما تو عالم بچگی نمی دونستیم یعنی چی؟؟؟

الان فهمیدیم که هروقت تو زندگی زمین خوردیم و مشکلی برامون پیش اومد از امیرالمومنین مدد بگیریم...


پی نوشت: زمانه بر سر جنگ است یاعلی مددی... مدد به غیر تو ننگ است یاعلی مددی...

میلاد مولود کعبه حضرت علی علیه السلام  و روز پدر مبارکــــــــ.

یاعلی. التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۲:۵۲
سمیه

به اسم اعظمت "بسم الله الرحمن الرحیم"


توکلت علی الحی الذّی لا یموت...




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۰۵
سمیه

به نام خدا"

از سفر راهیان نور که برگشتی، زندگی برات یه جور دیگه میشه، دیدت به دنیا و مافیها عوض میشه... دیگه خیلی چیزها که برات مهم ترین اصل بودن، ارزش ندارن... دغدغه هایی که تو زندگی مادی داری... همه و همه برات تموم و بی ارزش میشه.... بی تفاوت به نگاه و حرفای دیگران میشی............ یه آرامش خاصی داری که هیچ کجای دنیا پیدا نمیشه... آرامشی از جنس خدا... از جنس ائمه علیهم السلام... از جنس شهدا.....

انگار خیلی بیشتر از قبل به خدا نزدیک میشی... انگار بیشتر و بیشتر از قبل خدا رو دوست داری... شهدا رو دوست داری... اعتقاد و آرمان هاتو دوست داری...

عهدهایی که تو شلمچه و طلائیه، هویزه و دهلاویه، عهدهایی که تو فاو و فکه با خدا و شهدا میبندی... که محکم تر از قبل پای اعتقاداتت وایسی... که بیشتر از قبل به وصیت های شهدا عمل کنی... که بیشتر از قبل به شهدا متوسل بشی... که بیشتر از قبل با شهدا رفیق بشی... که بیشتر از قبل پای ولایت و انقلاب و اسلام بایستی..... که... که... که.......

از راهیان که برگشتی نمی دونی از چی و از کجای سفر بنویسی... فقط کسی که با این سرزمین انس داشته باشه میدونه که چی میگم...

بقول یکی از راویان هرکی ازت سوال کرد تو ایام عید کجا بودی؟ بگو رفته بودم یه قطعه از بهشت..........مگه بهشت غیر اینه...

 فقط حیف که این سفر خیلی کوتاهه... تو راه برگشت بچه ها نگران بودن که اگه به شهر برگردن این حال خوب معنوی رو از دست بدن... که دوباره مثل سابق بشن...

خدایا کمکمون کن شهدا دستمونو رها نکنن.............

ان شاء الله ادامه دهنده راه و مکتب شهدا باشیم...

پ. نوشت: روز شهادت بی بی دو عالم روزیمون شد زیارت خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها. دعاگوی دوستان بودیم.

یاعلی. التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۴ ، ۱۲:۵۵
سمیه