چهارشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۵۷ ب.ظ
روزه، عطش، کرببلا....
به نام خدا"
گفتم من دیگه طاقت تشنگی رو ندارم... نمی تونم تحمل کنم.... ای خــــداااااااا....
یادم از تشنگی رقیه سه ساله اومد....
تشنگی علی اصغر طفل شش ماهه........
تشنگی علی اکبر.....
تشنگی اهل حرم......
ساقی دشت کربلا..............
فدای لب عطشانت حسین فاطمه.........
پی نوشت:میگن اگه مهمان از صاحب خونه چیزی بخواد، صاحب خونه خودشو به آب و آتش میزنه که برای مهمانش فراهم کنه....
تو این مهمانی از خدا کم نخواهیم.........
عبادات قبول.
یاعلی... التماس دعا
۹۴/۰۴/۰۳