دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ب.ظ
یه روز یه ترکه...
به نام خدا"
یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره عوض اینکه کاهوهای خوب را سوا کند ، همه ی کاهو های نامرغوب را سوا میکنه و میخره ازش می پرسند چرا اینکار را کردی ؟
میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست...
مردم همه ی کاهوهای خوب را میبرند و این کاهوها روی دست او می مانند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها را میخرم اینها را هم میشود خورد .
این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی.........
یاعلی. التماس دعا
۹۴/۰۴/۲۲