سلوک

و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون... بقره 216

سلوک

و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم والله یعلم و انتم لا تعلمون... بقره 216

سلوک

برای جانبازی در راه آرمان ها، یادبگیر که در این سیّاره رنج، صبورترین انسانها باشی.

**********

خدایا !

آنگونه زنده ام بدار که نشکند

دلی از زنده بودنم ...

و آنگونه بمیرانم

که به وجد نیاید کسی از نبودنم...

موضوعات وبلاگ

به نام خدا"

ورودی باب الرضا: السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا!

چشمت می افتد به صحن کوثر... چند قدمی به جلو میروی... اذن دخول می خوانی... اشک ها ناخواسته سراریز می شود...

آقاجان! بعد این مدت طولانی (20 ماه) دلم برای صحن و سرایت پر می کشید......

بعد از آن صحن جمهوری... صحن انقلاب..... سقاخونه......... پنجره فولاد................... ایوان طلا.....................

اون گوشه دنج همیشگی.......

شبای حرم زیبایی وصف ناپذیری داره........

مشهد الرضا

اینجا قطعه ای  از بهشت است... انگار هیچ غمی نداری... همه ی آرامش های دنیا اینجاست...

خدایا شکرت...

دعاگوی دوستان بودیم... ان شاء الله روزی همه دوستان...

یاعلی. التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۱
سمیه

به نام خدا"

گاهی گمان نمی کنی و می شود........

یعنی باورم نمیشه... 

دیروز زنگ زدم به یکی از همکاران گرامی... هنو حرف نزدم گفتش دوشنبه صبح آماده باش برا مشهد..... حالا اینجوری....

منم...................

یعنی میشه روبروی پنجره فولاد بشینی و....

امسال بهترین هدیه تولدمو از امام رضا"علیه السلام" گرفتم......


یاعلی. التماس دعا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۹
سمیه

به نام خدا"

نوشته بود: همسرم باردار است، دعا کنید خداوند پسری روزی ام گرداند!

امام هادی علیه السلام در پاسخ او نوشت:

« چه بسا دختری که از پسر بهتر است.»

بحارالانوار، جلد 50،ص 177. الخرائج و الجرائح، جلد 1، ص399


پی نوشت: دانلود کتاب دختر باید خانوم باشه.

امسال تولدم در کنار همکاران گرامی برگزار شد.. بعد 10روز هنو کادوی تولد ندادن بی معرفتاااااااا.


یاعلی. التماس دعا


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۳۶
سمیه

به نام خدا"

متنی که می خوانید خاطره دوست خوبم (س. ر) درمورد حجاب و چادر هست و اینکه چی شد چادری شد؟

... من توی خانواده ای معقتقد بزرگ شده 95 درصد خانوم های فامیل حجاب چادر داشتن و دارند. اما من از این خونواده معتقد فقط انجام واجبات به ارث برده بودم. نماز سروقت خوندن و روزه گرفتن. یعنی حجاب نداشتم.


در طول دوره دبیرستان , خوش تیپ ترین بی حجابِ فامیل و دوستام محسوب میشدم. لباس های ساده میپوشیدم اما با آستین کوتاه. شال ساده میذاشتم اما باز بود و منو نمیپوشاند. همه فامیل بسیج شدن تا کمی فقط کمی موهام پوشانده یا آرایش صورتم کم بشه اما نشد که نشد...

 

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۲۲:۰۴
سمیه

به نام خدا"

در باز شد ، بر پا ... بر جا ...


درس اول :


بابا آب داد ، ما سیراب شدیم !


بابا نان داد ، ما سیر شدیم !


اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند ، در سبد مهربانی شان ...


و کوکب خانوم چقدر مهمان نواز بود !


و چقدر ، همه منتظر آمدن حسنک بودند ...


کوچه پس کوچه های کودکی را ، به سرعت طی کردیم ،


و در زندگی گم شدیم ، همه زیبایی ها رنگ باخت !


و در زمانه ی سنگ و سیمان ،قلب هایمان یخ زد !


نگاهمان سرد شد ، و دستانمان خسته ،


دیگر باران با ترانه نمی بارد !


و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم ، زرد شدیم ، پژمردیم ، 


و خشکزار زندگیمان ، تشنه آب شد ...


سال هاست ، وقتی پشت سرمان را نگاه می کنیم ،


جز رد پایی ، از خاطرات خوش بچگی نمی یابیم ،


و در ذهنمان ، جز همهمه زنگ تفریح ، صدایی نیست ...!!!


و امروز ، چقدر دلتنگ ،  آن " روز ها " اییم !


 و هرگز ، نفهمیدیم ، چرا برای" بزرگ شدن "


این همه بی تاب بودیم ...!!!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۲۸ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۴
سمیه